این جملات را هم به شما هدیه می دهم

 

              ـ می دو نی چه عذابی داره وقتی حرفایی می شنوی که خر خنده اش می گیره و چه دردی می کشی وقتی مجبور می شی جوابی بدی و چه زجریه وقتی چوب حرف زدنتــو ، چــوب بی خیال نبودنتو می خوری؟می دو نی چه دردی داره؟ می دونی از زخم دوش برده ی مصری هم عفونتش چرکین تره و بوی گند عفونتش دنیا رو ور می داره؟

ـ می دونی زندگی با آدمی که صب تا شب پوزه اش تو کاغذ رنگیه و هنوز تنـها فکرش اینه که یه دستی از امامزاده بیرون میاد و دستشو تو دست دختره میده تا گنـد تازه ای مثل خودشو تو رخت خواب شهوتش جا بزاره ، چقدر نفرت انگیزه ؟

می دونی چه حسرتی داره دیدن یه پنجره که جلوش حتــا یه نرده هم نداره؟

ـ می دونی چه بغضی  داره یه ساعت تموم ذل زدن به  آفتاب استوا و رنگ طلاش وقتی  می دونی فردا هم همین آشه و همین کاسه ؟

ـ می دونی با یه مشت بیابونی روزو سر کردن و فردا  رو  هم ، چه مصیبتیه ؟

ـ می دونی جلو آینه ی همیشه وهمیشه روپیشونیت سیزده دیدن و بی نتیجه هر چـی کشیدن که پاک بشه و آخرش نا امید قبولش کردن، چه فلاکتیه؟

ـ می دونی چه زجریه سو ختن ، سوختن به آتیش جهالت سر به فلک کشیده ی اطرافیانت؟درد هیزم تر رو اصلاً درک می کنی؟ زجرشو ،ناله شو،اشک ریختنشو تا حالا دیدی ؟ دیدی مثل یه محکوم به مرگی بالای دار هی دست و پا می زنه و همه جاش خیس خالیه ؟

ـ می دونی چه بغضی داره  رفاقتو تا ته خط رفتن و آخرش یه خنجر از پشت وسط قلب خوردن و از پشت شنیدن که « آره پیروز شــــدم من.»؟

       اگه همه اینا رو هم بدونی زجر خنجر رفیقو تا حالا چشیدی ؟ فهمیدی که مزه اش از همه ی زخما فلزی تره!؟...  فهمیدی با اینکه اگه زخم کوچیک هم باشه ولی زودتر از همه ی زخما چرک می کنه و می گنده؟

       آخ!که نمی دونی چه زخمایی خوردم از رفیق

                                               تو غربت رفاقتام .

 

 


کژی و ناراستی ، شکاف و رخنه گاه اندیشه اهریمن خواهد شد . اُرد بزرگ


از مردم دور باش و تنها زندگی کن ، نه به کسی ظلم کن و نه بگذار کسی به تو ظلم کند . ابوالعلامعری


تمنای واپسین آدمی ، شناور شدن در بسامدهای گیتی است .  اُرد بزرگ
بسامدها : امواج


پرسیدم دوست بهتر است یا برادر ؟ گفت دوست برادری است که انسان مطابق میل خود انتخاب می کند . امیل فاگو


کسی که درد روشنگری و بازگویی تجربه را ندارد خود نیز زمانی برای بهره از آن را نخواهد یافت .  اُرد بزرگ


کسی که بر جایگاه خویش منم زد بخت از وی روی بر خواهد تافت . فردوسی خردمند


تبار بی ریش سفید ، همچون خانه بی سقف است . اُرد بزرگ


دانش پزشکی در عرض چند سال گذشته چنان پیشرفت حیرت انگیزی کرده است که امروز برای یک پزشک غیر ممکن است در بیمار خود عضو سالم پیدا کند . اریل وینسون


آدمی با کینه ، زندگی را بر دوستان نیز تنگ می کند . اُرد بزرگ


جفتت اگر پرید برای پریدن عجله نکن .  اُرد بزرگ


سعادت دیگران بخش مهمی از خوشبختی ماست . ارنست رنان


خودخواه ، تجربه سخت تنهایی را ، پیش رو دارد . ارد بزرگ


جرم این است که ندانیم زندگی خیلی ساده تر از اینهاست که ما فکر می کنیم . فردریش نیچه


شما بدون تسلط بر خود نمی توانید فاتح دیگران باشید. کیم وو چونگ


انسان اگر ناخوش باشد و کار کند بهتر از این است که سلامت باشد و بیکار بنشیند . کازوبون


انسان با استقامت قدرت و نفوذ تعقل واستدلال میتواند حتی بر وبا و طا عون غلبه کند . ناپلئون بناپارت


بن و ریشه هستی مانند گردونه ای دوار است  که همه چیز را گرد رسم کرده است برسان : گردش روزها ، چرخش اختران و ستارگان ، چرخش آب بر روی زمین ، زایش و مرگ ، نیکی و بدی ، گردش خون در بدن ، حرکت اتم و  ... اُرد بزرگ


به گرسنگی مردن بهتر که نان فرو مایگان خوردن . سعدی


دشمن چون از همه حیلتی فرو ماند سلسلۀ دوستی بجنباند . پس آنگه به دوستی کارها کند که هیچ دشمنی نتواند . سعدی


یک آموزگار خام می تواند مدتها شاگردان خویش را سرگردان کند . اُرد بزرگ


بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است . فردوسی خردمند


موفقیت تنها یک چیز است این که : زندگی را به دلخواه خود بگذرانید. کریستوفرمورلی


هنگامه رهایی اهریمن ، هنگام دربند شدن توست . اُرد بزرگ


جامعه وجود ندارد جوامع وجود دارد .   کوروش


از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایلی باید ترسید . اُرد بزرگ


بعضی صلیب را روی گور خود می گذارند و برخی آنرا لنگر کشتی می سازند . کولستون


ناتوان ترین آدمیان، آنانی هستند که نیروی بدنی خویش را به رخ دیگران می کشند . اُرد بزرگ


مبارزه است که قدرت می آورد نه استراحت. استائل


اگر شیفته کارت نباشی ، روانت بیمار می شود و در نهایت پیکرت از پای در خواهد آمد .  اُرد بزرگ


بیشتر کسانی موفق شده اند که کمتر تعریف شنیده اند . امیل زولا


هر قدر به دیگران احترام بگذاریم ، به ما احترام خواهند گذاشت . ارد بزرگ


آنگاه که هنر خوار می گردد جادو ارجمند می شود . فردوسی خردمند


اندیشه کردن به این که چه بگویم، بهتر است از پشیمانی از این که چرا گفتم. سعدی


آدمهای پاک نهاد درهای وجودشان را پس از ناسپاسی می بندند نه پیش از آن .  اُرد بزرگ


ای سالک ، یکی یکی ، قدم به قدم . راهی نیست . راه با پیمودن پدید می آید . با پیمودن است که راه را می سازی ، و اگر واپس بنگری ، هر آن چه میبینی ، فقط رد گام هایی است که روزی پاهایت دوباره آنها را می پیماید . ای سالک ، راهی نیست ، راه با پیمودن پدید می آید . آنتونیو ماچادو


صدها راه برای پند و اندرز دادن وجود دارد اما بیشتر بدترین گونه آن ، که همان رو راست گفتن است را برمی گزینیم . اُرد بزرگ


مردان قانون وضع می کنند و زنان اخلاق به وجود می آورند. کونته ورسیه


رُلهایی که در صحنۀ زندگی به عهدۀ ما واگذار شده است به انتخاب و اختیار ما نبوده و تنها وظیفۀ ما این است که آنها را به خوبی بازی کنیم . اپیکتت


کسی که چند آرزوی درهم ورهم دارد به هیچ کدام از آنها نمی رسد مگر آنکه با ارزشترین آنها را انتخاب کند و آن را هدف نهایی خویش سازد  . اُرد بزرگ


برای کوبیدن یک حقیقت ، خوب به آن حمله مکن ، بد از آن دفاع کن . علی شریعتی


زیباترین خوی زن ، نجابت اوست . اُرد بزرگ

 
سعادت مثل پروانه ایست که روی برگهای گل به خواب رفته باشد . به مجرد اینکه نزدیکش بروی بالهای خود را باز کرده و در فضا پرواز می کند . آندره تواید


فرمانرویانی که گوش به فرمان مردم دارند در زندگی جز رامش و آوای نوش نخواهند شنید . فردوسی خردمند


آیا از بخشندگی و مهربانی که نخستین حالات خداوند است ، در ما نشانی هست ؟.  اُرد بزرگ


نگذاریم تقویم وساعت ، این حقیقت را یادمان ببرد که لحظه لحظه زندگی ، یک معجزه است و در پس آن ، حقیقتی . اج - جی - ولز


هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند مانع پویندگی ما شود . اُرد بزرگ


برکت عمر را در روشنایی چشم و فرح دل را در مشاهده نیکوان دانید . عبید زاکانی


نمی توان امید داشت ، آدم های کوچک رازهای بزرگ را نگاه دارند. اُرد بزرگ


برای انسان تیره بخت، مرگ تخفیف در مجازات زندان زندگی است . الکساندر چیس


بدگویی ، رسوایی در پی دارد .  اُرد بزرگ


خـدایا تـو چگونه زیـسـتـن را به مـن بـیاموز مـن خـود چگونه مُـردن را خـواهـم آموخـت  . علی شریعتی


با ولخرجی تنها مال نمی رود ، زمان ارزشش فراتر است ، و آن هم نابود می شود . اُرد بزرگ


ابلیس مانند نیکخواهان پیش می آید ، ابتدا عهد و پیمان می گیرد ، سپس راز می گوید . فردوسی خردمند


دوستت دارم ؛ نه به خاطر شخصیت تو ؛ بلکه به خاطر شخصیتی که در هنگام با تو بودن پیدا می کنم . گابریل گارسیا مارکز

 
برای تحمل شدائد زندگی باید عاشق چیزی بود ، کاری ، زنی ، آرمانی و ...مارکوس آنا 


سرانجام کشف شد که صاحب بیمارترین افکار و خشن ترین قلبها مردانی هستند که زود به زود عاشق می شوند. روسکین


بیچاره مردمی که فرمانروایانش  رایزن ! ، و رایزنانشان فرمانروا هستند .  اُرد بزرگ


هنوز خنجر خون آلود قاتلی پهلوی مقتولش نیامده که پنجۀ ثالثی گلویش را می فشارد . محمد مسعود


گوش شنونده  همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است .  فردوسی خردمند


از آنجایی که می توانیم آینده را کنترل کنیم نباید آن را پیش بینی نماییم ( درست همانطوری که هوای درون خانه را پیش بینی نمی کنیم زیرا آن را کنترل می کنیم).تا آنجایی که می توانیم به تغییراتی که نه برآنها کنترل داریم نه انتظارشان را داریم (مثل راندن اتومبیل) واکنش فوری و موثر نشان دهیم ، به پیش بینی آن نیازمند نیستیم.هرچه بیشتر بتوانیم خود را با چیزی که کنترلی بر آن نداریم سازگار کنیم ، نیازمان به کنترل آن کمتر می شود. راسل ایکاف


شهامت گله ، ناشی از چوپان بیدار است . اُرد بزرگ


اگر قرار است قانونی برای شاد بودن داشته باشید، بگذارید این باشد: برای شاد بودن من لازم نیست حتما چیزی در زندگی ام رخ دهد. من شادم برای این که زنده ام! زندگی موهبتی است که به من داده شده و من از آن لذت می برم." مجله سبز


اگر آماده نباشیم ارزشمندترین زمان ها را نیز از دست خواهیم داد ، و کسی که آماده نیست بخت کمتری برای پیروزی خواهد داشت ، آمادگی یعنی بروز بودن در هر حرفه و کاری . اُرد بزرگ

 

 

 

 

لحظه های بی تکرار

آ . . .

بعضی وقتها هست که آدم دوست داره بنویسه ، ولی می بینی حرفی برا گفتن نیست . ولی با این حال دلت ذهنت و تمام وجودت حرفه ، حرف ، حرف، حرفهای ناگفته ایکه نمیشه بیان کرد . شاید بیان کردنی نیستند ، شاید نیازی به بیان ندارند و شاید هم زبانی ، لحجه ای هنوز برای گفتنشون بوجود نیومده یعنی بوجود اومده ولی خیلی ها این ، لحجه و زبونو بلد نیستند. لحجه ی هدایت لحجه ی بوف . بوف سخنگو که شاید گوینده ی کامل این سری از لحظه هاست . شاید .

آدمی موجود عجیبی نیست . اصلا ً آدم موجود پیچیده ای نیست . بلکه به نظر من خیلی هم موجود ساده و احمقی است . دنبال درد سر . دنبال مصیبت برای خودش ، برای دیگران . ولی چرا هیشکی نمیدونه ؟ اینم از حماقتشه ؟

در بدر دنبال یکی می گرده که حرف بزنه ، دل ببنده ، اسیر بشه . با دست خودش . بعدش هم وامصیبتا ، از دستش می ده خیانت میبینه و بی وفایی .

اینجاس که ذهنو مشغول می کنه و اینجاس که کتابها و افسانه ها و غزل ها و حماسه ها و رمان ها و فیلم ها و فال های قهوه تا غزل و قورباغه خلق میشن . حتی پروانه و شمع . عزای یار و هنوز هم حماقت آدمی تکمیل نشده . تازه اینجاست که پاسداشت حماقت ها ، گرامیداشت بی وفایی ها و نارو زدن ها از زمزمه به آواز و سپس به چس نعره های چرا و نفرین و پاپوش و خط و نشان بدل می شوند .

اینجاست محشر حماقت آدمی . اینجاست نجاست خون رگهای امید به آینده و مرگ رقیب . یا مرگ یار و نیش خندی در عزای خاطره های باخته ی بی تمدید . تراژدی های احمقانه ی انسان.

خودمان را قول می زنیم که تنهایی سخت است ، تنهایی پوچی می آفریند ، باید عاشق شد باید دوست داشت ، باید عشق ورزید و باید باید باید باید . . . . . .

و یک آن خود را در انتهای خط ممتد و بن بست عشق های پوشالی و نیاز های برآورده نشده و فریاد های خاموش می بینیم بی هیچ نجات و بازگشتی . اینجاست که بیهودگی واقعــــی را می چشیم . اینجاست که سرود ها ، چس ناله هایی به نام شعر ، غزل ، ترانه ، آواز و فال های قهوه ای و آبی و زرد را بر دامن این زندگی فنا شده می پاشیم . برای تسکین و تسلی هر چه خود کرده ایم به نام دیگری و رایی سر خود علیه او که به التماس همنشین اش کرده ایم . اجیرش کرده ایم و شاید خریده ایمش برای گوش دادن ، برای شنیدن مان .

خریده ایم که بشنود ، مخالفت نکند ، طغیان نکند ، بشنود و تایید کند ، بشنود و اجرا کند و گاهی هم بشنویم و . . . . . . . .

چه بازی مسخره ای

چه دور قمر چندش آوری

و چه فلوچارت خیره کننده ای ، بدون انتها بدون ابتدا

عاشق ها شکست خورده می روند و دستانی فاتح با شور و شعف مالامال بر تن معشوق می لغزند و ندای مرا دریاب ، مرا گوش کن ها به آسمان می رود .

عشق ها ؛ این وسوسه های مملو از ریای عاشق های کور و معشوق های چرچیل صفت .

عشق ها ؛ این نیاز های تمام ناشدنی بشر برای شنید ه شدن و بیشتر شنیده شدن.

عشق ها ؛ این امید های پا بر جا و باعث پایر جایی بشـــــــــــر .

عشق ها ؛ این نفرت های پنهانی ، این افسانه های سر به مهر جادوی « زندگی » علیه انسان ساده ، انسان احمق ، انسان بدون پیچیدگی حتی به اندازه ی حیوان همنوع خود .

انسان خنجر ها ، انسان جنگ ها ، انسان آتشهای کینه و نفرت ، انسان دریدگی پرده های حقارت و التماس .

فقط برای شنیده شدن ، فقط برای دوست داشته شدن .

.....................

................................................

.................................................................

.........................................................................

.................................۸۴/۷/۱.......................................

13